تحریم و دردسرها؛ 1-تاریخ و میخ
به نام خدا
سلام،
مدتهاست مطلبی نگذاشته بودم و از این بایت خودم را سرزنش میکنم، اما معتقدم سخن باید از دل بجوشد تا دل نشین گردد.
چیزی که مدتی است ذهنم را درگیر کرده بحثهای تحریم و رفع آن است! اگرهم ذهنم به مجازیات و واقعیاتی غیر بگریزد اخبار و حوادث پیرامون یا حتی سخنان معمول و روزمره کوچه و بازار و دانشگاه و ... دوباره مرا حول این میخ خود کوفته میگرداند!
"تحریمهایی که به جهت کند کردن مسیر پیشرفت ملتی پایه گذاری شدهاست که میخواهد روی پای خودش بایستد"؛ تعریفی که در وهله اول از ذهن خودم میگذرانم. اما حال که به 37امین سالگرد پیروزی انقلاب نزدیک میشویم فکر میکنم خوب است یک نگاه دوباره به آن داشته باشم.
تحریمها در طول سالهای گذشته گاه زیاد، گاه کم مردم کشورم و زندگی روزمرهشان را تحت تاثیر قرار دادهاست. اما در چند (5-6) سال اخیر این مسئله جنبههایی جدید به خود گرفتهاست. مجالی یافتم تا ذهنیات و افکارم را روی صفحه کلید رایانه خالی کنم، شاید پاسخی، ایدهای، تحلیلی، یا حتی سوالی جدید از این گردباد حوادث دریابم یا از دوستانی که در همین مقوله تفکر دارند چیزی جدید یاد بگیرم. برای همین به جای دیدی احساسی سعی خواهم داشت دیدی کاملا منطقی داشته باشم، انشاالله
اگر بخواهیم دقیق بنگریم، تحریمها تصمیم نیستند که به دنبال اتخاذ کننده بگردیم، سیاست اجرایی هستند. و هر سیاست اجرایی عقبهای در تفکر سیاسی دارند. برای بررسی این طرز تفکر باید نگاهی هرچند کوتاه در تاریخ شکل گیری این تفکر داشته باشیم که سعی دارم در چند بخش کوتاه آن را ذکر کنم. و بعد به سراغ امروز و آینده بروم.
- ۰ نظر
- ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۰


فراوان وجود دارد و هم شکستهای تلخ. اما در تمام طول این تاریخ، جایی که پیروزیای وجود داشته است، عامه مردم به نوعی نقش بسیار پررنگتری دارند تا در شکستها؛ در حقیقت در شکستها، بیشتر این حکام یا اشخاص دیگر در صحنه هستند که خواسته یا ناخواسته کشور را به هزیمت کشاندند و اتفاقا در چنین زمانهایی مردم به کنار زده شدهاند. آنچه در اینجا برای ما مهم است نه تاریخ کهن که تاریخچهای معاصر از حیات ایران است. برههای از تاریخ که مردم به طور فزایندهای به کنار زده شده و حتی سرکوب شدند. نتیجه آنکه کشورمان، چه از لحاظ وجهه ملی و بین المللی و چه از لحاظ گستره جغرافیایی، ضربات شدیدی دریافت کرد. شروع این دوران به اواخر استعمار قدیم باز میگردد. جایی که با حملات به شرق و غرب کشور گوشههایی از کشورمان جدا شد. و این تا حدی معمول و مرسوم بود، کشوری به قصد کشور گشایی به همسایگان خود حمله میکرد و اگر به اندازه کافی قوی بود از حوزه همسایگان نیز فراتر میرفت تا به منافع موجود در سرزمین