چشم یاری

افکار و عقایدی از برای یک جستجوگر، به امید فهم بیشتر

چشم یاری

افکار و عقایدی از برای یک جستجوگر، به امید فهم بیشتر

چشم یاری

به نام خدا
سلام،
بنده ،"مهدی"، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی نرم افزار دانشگاه تبریز هستم.
ایده هایی دارم از برای خودم؛ چیز هایی در طول عمرم فهمیده ام؛ غلط یا درست! اما همواره دوست دارم بیشتر و بهتر بدانم و بفهمم. امیدوارم در این راه با نظراتتان کمکم کنید.
وبلاگ دومم هم برای طرح های گرافیکی و برنامه نویسی هایم است: http://mahdionnet.blog.ir

جنبش letter4u

جنگی که بود، جنگی که هست

مهدی آن نت | چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۱۷ ب.ظ

تاریخچه‌ای قبل از انقلاب، چرا انقلاب رخ داد؟

سرزمین ایران دارای تاریخی طولانی و پرفراز و نشیب است. تاریخی که در آن هم قهرمانی‌ها فراوان است و هم خیانت‌ها؛ هم پیروزی‌های فراوان وجود دارد و هم شکست‌های تلخ. اما در تمام طول این تاریخ، جایی که پیروزی‌ای وجود داشته است، عامه مردم به نوعی نقش بسیار پررنگتری دارند تا در شکست‌ها؛ در حقیقت در شکست‌ها، بیشتر این حکام یا اشخاص دیگر در صحنه هستند که خواسته یا ناخواسته کشور را به هزیمت کشاندند و اتفاقا در چنین زمان‌هایی مردم به کنار زده شده‌اند. آنچه در اینجا برای ما مهم است نه تاریخ کهن که تاریخچه‌ای معاصر از حیات ایران است. برهه‌ای از تاریخ که مردم به طور فزاینده‌ای به کنار زده شده و حتی سرکوب شدند. نتیجه آنکه کشورمان، چه از لحاظ وجهه ملی و بین المللی و چه از لحاظ گستره جغرافیایی، ضربات شدیدی دریافت کرد. شروع این دوران به اواخر استعمار قدیم باز می‌گردد. جایی که با حملات به شرق و غرب کشور گوشه‌هایی از کشورمان جدا شد. و این تا حدی معمول و مرسوم بود، کشوری به قصد کشور گشایی به همسایگان خود حمله میکرد و اگر به اندازه کافی قوی بود از حوزه همسایگان نیز فراتر می‌رفت تا به منافع موجود در سرزمین های دوردست دست یابد. اما در دوره گذار از استعمار قدیم به نسخه جدید آن، کار به جایی رسیده بود که کشورهای قدرتمند صرفا با حرکت دادن صوری نیرو ها و تهدید طرف مقابل کار خود را پیش می‌برد. بخت با این قدرت‌ها آنجا یار بود که کشوری را یافته بودند که از حکام ضعیف و بدون پشتوانه مردمی برخوردار بود، ایران؛ کشوری در منطقه بسیار حساس آسیای جنوب غربی و فلاتی روی بزرگترین منبع نفتی جهان. پس از این مرحله گذار، در ابتدای راه استعمار جدید، چه نقطه‌ای بهتر از ایران برای آزمایش شیوه‌های استعمار جدید، می‌توانست وجود داشته باشد؟ برپایی حکومتی کاملا وابسته، اطمینان از وفاداری حاکم مورد نظر و اطمینان از برقرار ماندن وی بر سر کار جهت اجرای دستورات واصله از قدرت‌های ذکر شده. در ابتدای راه این انگلیس بود که تجربه کافی برای چنین برنامه‌ریزی‌هایی داشت. اما پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا که هم به قدرت نظامی و اقتصادی دست یافته بود، هم انگلستان را ضعیفتر از قبل یافته بود و هم مصون ماندن از ریسک دخالت در مسائل جهانی صرفا به خاطر بعد مسافت از کشورهای دیگر را تجربه کرده بود، ابتکار عمل را در ایران از انگلستان ربود. اگر در زمان قاجاریه با بی کفایتی زمام داران ایران توان مبارزه با کشورهای مهاجم را نداشت و با وجود مقاومت مردمی –مثلا در حمله شوروی به تبریز- بخش‌هایی از کشور از آن جدا شد، اما در دوره استعمار جدید، ایران که توان نظامی برتر منطقه بود –به منظور ایفای نقش ژاندارمی منطقه برای آمریکا-، باز هم گوشه‌هایی از ایران جدا شد –مثل بحرین-. با این وجود برای حفظ موقعیت حکومت هر نوع فعالیتی، از ارائه خدمات جدید روز دنیا –هرچند که فقط برای بخش کوچک ثروتمند جامعه قابل استفاده بود در حالیکه حتی برخی شهرهای کشور از امکانات اولیه بی‌بهره بود- تا سرکوب کوچکترین مخالفت با رژیم به اجرا در آمد. پس چنین برمی‌آید که انقلاب اسلامی نه به خاطر مسائل اقتصادی که به خاطر دریافت آگاهی از پایمال شدن هویت دینی و ملی خود -چیزی که در تمام طول تاریخ معاصر گذشته ایران غایب بود- رخ داد.

چه شد که جنگ در گرفت، این یک جنگ دو طرفه بود یا یک تهاجم؟ بر چه اساسی گفته می‌شود این یک جنگ جهانی بود؟

انقلاب اسلامی ایران تحت یک رهبری مشخص صورت گرفت که نقش بسیار اساسی در وقوع انقلاب داشت؛ اما تاثیر رهبری امام خمینی (ره) در حفظ انقلاب بسیار بیشتر و مهمتر از تاثیر رهبری ایشان در وقوع انقلاب بود. با رهنمودهای امام، پس از خروج شاه، مردم عامل اصلی مشکلات خود را فراموش نکردند. نه به خاطر انتقام جویی که به خاطر اطمینان وافری که بر سر این مسئله وجود داشت که آمریکا، ارباب حاکم قبلی، حتی اگر با از دست دادن ژاندارم خود در منطقه کنار بیاید با از دست دادن ثروت‌های خدادادی ایران کنار نخواهد آمد و شیوه‌ای برای بازگشت به سلطه قبلی خود، هر چند با ظاهری متفاوت و موجه‌تر، خواهد یافت و دلیلی مهمتر که به آن اشاره خواهد شد. حرکتی که از روی احساسات پر حرارت دانشجویان شکل گرفته بود (که در درستی تصمیم اولیه آن بحث‌های زیادی وجود داشته است)، مدرک اثبات این مدعا را رو کرد. گویی این حرکت احساسی، خواست خدا بود تا لانه جاسوسی بودن آن سفارت برملا گردد.

شرایط ایران شامل انقلابی نوپا، در گیر و دار سامان دادن کشمکش‌های سیاسی داخلی که بیشتر به رابط با آمریکا مربوط می‌شد، در التهاب درگیری‌های قومیتی که بیشتر عایدی حکومت قبلی بود، در التهاب درگیری لفظی انواع تفکرات و مکاتب شرقی و غربی و در مواجهه با انبوه مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌های غیر قابل باور آمریکا و مشکلات حوزه نفت بود. در چنین شرایطی ممکن نبود ایران نه به فکر حمله به یک کشور دیگر که حتی به فکر نزاع با یک کشور دیگر باشد. پس هر عقل سلیمی به تحمیلی بودن این جنگ به ایران صحه می‌گذارد.

اما چرا کشور عراق باید به ایران حمله کند؟ اشتیاق صدام به باز پس گیری وجهه از دست رفته خود به خاطر امضای قرارداد 1975 الجزیره و دستیابی به سیادت عراق؛ اما وقتی جمعیت و مساحت عراق را در نظر می‌گیریم تصمیم صدام برای رسیدن به تهران در این حمله برای هر عقل سلیمی غیر منطقی است. پس ملاقات یک مقام بلند پایه آمریکایی با صدام نه در بغداد که در مرز اردن همه چیز را روشن می‌سازد؛ آمریکا ژاندارم جدید خود را یافته بود. بازاری برای فروش اسلحه و سلاحی برای سرکوب یک شورشی-ایران.

اما چه چیزی بود که دیگر کشورهای صاحب نفوذ و قدرت را به حمایت از صدام وا می داشت؟ عموما سه گروه حامی برای عراق وجود داشت: 1- کشورهای عربی و شمال آفریقا که از حمایت آمریکا از عراق واهمه داشتند و چاره‌ای جز اطلاعات از صدام برای خود نمی‌دیدند. 2- کشورهایی که می خواستند از بازار سلاح و مهمات به راه افتاده در منطقه نهایت استفاده را ببرند و چون ایران تحریم بود پس تجارت با آن هم خطرناک‌تر بود هم کم سودتر چرا که ایران با مشکلات صدور نفت مواجه بود. 3- کشورهای صاحب قدرت و در صدر آنان آمریکا که نمی‌خواستند این انقلاب به سر منزل نهایی خود برسد. اما حقیقتاً چرا؟ ایران. یکی از اولین کشورهایی بود که استعمار جدید در آن به ظهور پیوسته بود؛ اگر چنین ناگهان به رهبری تنها یک فرد، کل این برنامه خراب می‌شد، پس در دیگر نقاط جهان نیز چنین چیزی ممکن بود. این بود که ایران وارد جنگی تحمیلی، طولانی مدت و جهانی، نه با عراق که با جمعی از حدود حداقل 30 کشور شد.

چرا جنگ چنین به درازا کشید؟ آیا ایران قادر به توقف آن نبود؟ سرانجام این هشت سال جنگ چه بود؟

عراق با استفاده کامل از شرایط دشواری که بران در آن گرفتار بود، بی کفایتی رییس جمهوری که بر سر کار بود و حمایتی که از طرف دیگر کشورها از وی می‌شد. جنگ را تقریبا موفق شروع کرد. با وجود مقاومت دلیرانه و به طور غیرقابل باور موثر مردم، عراق آنچه را که شخصا خودش می خواست به دست آورد. اما آنچه که به او دستور داده شده بود با فرار بنی صدر و افتادن مدیریت جنگ به دست مردم – مثل سایر حوزه‌ها- برای همیشه متوقف شد. مقاومت ادامه یافت، مردم با فرمان امام به جبهه‌ها سرازیر شدند و ایمان را با خود به خاکریزها بردند تا جای خالی مهمات را پر کنند و کم کم با تکیه بر توان داخلی عملیات‌هایی انجام شد که از آن زمان به بعد در دانشکده‌های افسری کشورهای دیگر آموزش داده می‌شود. با باز پس گیری خرمشهر ابهت غرب شکست. اما پس از بازپس‌گیری خرمشهر، صدام دیگر ایران را دست کم نمی‌گرفت و به جای حمله فعلا دفاع از مواضع تثبیت شده خود را در دستور قرار داده بود. قرار بر این بود که به دنیا نشان داده شود عاقبت سر سازش نداشتن با سروری و سلطه آمریکا بر جهان نابودی است؛ اما چیزی که جهان می‌دید موفقیت مقاومت یک کشور در برابر حمله پشتیبانی شده از سوی چند ده کشور در زیر فشار تحریم‌ها بود. هر کسی می توانست حدس بزند که شروع کنندگان این جنگ به این راحتی حاضر به پایان جنگ نخواهند بود که اگر بودند مرزهای اشغال شده را ترک می‌کردند. اگر ایران برای پایان جنگ اقدام می‌کرد، حتی احتمال از دست دادن دائمی مناطق تحت اشغال خود نیز وجود داشت. و در عین حال می‌توانست توان و اطلاعات خود را برای یک حمله سراسری دیگر به ایران بازسازی کند. صدام ثابت کرده بود که به هیچ معاهده بین المللی‌ای وابسته نیست.

پس از هشت سال جنگ آمریکا می‌دانست که باقی ماندن در این شرایط امکان پذیر نیست، چرا که اقتصاد جهان تحت تاثیر منفی این رخداد قرار داشت. پس خود وارد عرصه شد و با منهدم کردن هواپیمای مسافربری و چاه‌های نفت فشار را بیشتر کرد. فشاری که نه به منظور تمام کردن کار ایران، که برای متوقف کردن ایران در پیروزی صد درصدی جنگ بود. ایران به پشت دروازه‌های بصره رسیده بود!

جنگی نابرابر که یک طرف آن ایران بود با تمام مشکلات داخلی و خارجی‌اش و طرف مقابلش رژیم بعثی بود به نمایندگی کشورهای قدرتمند و در راس آن‌ها آمریکا. جنگی جهانی بود که نتیجه آن پیش از شروع جنگ برای همگان آشکار بود؛ اما در کمال بهت همگان این ایران بود که زخمی از تحریم و جنگ بود اما آمریکا را وادار کرد از پس پرده بیرون آمده، خود به میدان بیاید اما باز هم نتوانست نتیجه از پیش مشخص را محقق سازد.

حال که جنگ تمام شده، چرا ادبیات جنگ همچنان پا برجاست؟ آیا ادامه جنگ یا "جنگ نرم" یک واقعیت است، یا یک توهم؟

جنگ ایران و عراق فقط برای ابران هزینه در بر نداشت. برخی کشورها از فروش سلاح، درآمدهایی کسب کردند اما در کل اقتصاد جهانی به خاطر افزایش قیمت جهانی نفت، متضرر شد. پس هرجا که هزینه‌ای وجود دارد، پیگیر آن منافعی مد نظر هست واگر نه تحمل این هزینه‌ها غیر منطقی است. پس از پایان جنگ تحمیلی، آمریکا دور جدید تحریم‌ها را با قدرتی مضاعف آغاز کرد. هزینه‌های تبلیغاتی فراوانی برای براندازی نظام اسلامی صرف کرد و از انواع و اقسام روش‌های براندازانه فروگذاری نکرد. آیا این هزینه‌ها صرفا اتفاقی است؟ مسلما دشمنی مشخصی وجود دارد. اما عقل سلیم حکم می‌کند انگیزه‌ای قوی برای یک دشمنی باید وجود داشته باشد. دشمنی آمریکا با ایران نتیجه شکست سیاست استعمار نو در همان کشوری بود که آمریکا کار خود را از آن آغاز کرده بود. اما شکست در جنگ تحمیلی –شکست به معنای عدم موفقیت در اهداف در یک چنین جنگ نابرابری بود- ادامه روند حاکمیتی آمریکا را با مخاطره مواجه کرده بود و ترس گسترش تفکر استقلال طلبی باطنی در دیگر کشورهای مشابه می رفت –که نمونه‌های آن در سال‌های اخیر کم نبوده است. اما ادامه روند جنگ به صورت فیزیکی و تسلیحاتی به ویژه پس از جنگ سرد و هزینه‌های تحمیلی آن در کشوری که یک بار معادلات نظامی را بر هم زده بود، عاقلانه به نظر نمی‌رسید. این بود که جنگ نرم پا به عرصه حضور گذاشت. البته این شیوه به صورت محدود در سایر حوزه‌ها و منازعات به کار برده شده بود، اما هرگز به این گستردگی و شدت نبوده است. پس نمی‌توان هزینه‌های گزافی که از سوی آمریکا همه ساله برای احداث و تامین شبکه‌های رادیویی و ماهواره‌ای ضد نظام اسلامی را چیزی جز دشمنی آشکار با آن قلمداد کرد. خصلت مهم جنگ نرم بی سر و صدا بودن آن است، چنان بیصدا که اکثریت را در بر می‌گیرد بدون آنکه حتی ظن آنان را برانگیزد و اگر کسی هم وقوع آن را فریاد کند، وی را به متوهم بودن و مبتلا بودن به "پارانویا" – بیماری حس افراطی به حضور دشمن و گمان دشمن بردن به هر فرد – متهم می‌کنند. بنابراین با کمی دقت القاء مکرر خود این شبهه نیز یک ابزار برای پوشش دادن اقدامات جنگ نرم می‌باشد.

چه کسی مسئول مبارزه با این تهاجم است؟ من چه نقشی باید داشته باشم؟

زمانی که هر کس به واقعیت جنگ پی ببرد این سوالات برای وی پیش خواهد آمد. در جنگ سخت، دشمن از خارج از مرزها وارد کشور جنگ نرممی‌شود پس حضور عده‌ای به عنوان رزمنده وظیفه دفاع را بر عهده دارد، در آنجا در صورت توان باید به این عنوان در جبهه حضور یافت و به اصطلاح به "واجب کفایی" عمل نمود، اما در جنگ نرم دشمن نه از خارج از مرز که از داخل هر خانه و به هر فرد و خانواده یورش می‌برد، جایی برای احتمال اینکه آیا وظیفه من هست یا نه وجود ندارد.

ما به عنوان قشر دانشجو که به یک عنوان "موذن جامعه" تلقی شده‌ایم، وظیفه‌ای خطیر بر عهده داریم که عنوان "افسر جنگ نرم" را به موظف خود انتساب می‌دهد. علم عملی، فرهنگ، بینش، بصیرت و انتقال این مفاهیم از جمله مهمترین وظایف افسر جنگ نرم در مقابله با تهاجمات است.

نکته آخر این که در طول تاریخ، هر جا رهبری واحد وجود داشته است، پیروزی در آن قطعی بوده است و هر جا که دشمن توانسته است میان مردم و رهبری آن فاصله بیندازد، اهداف خود را پیاده شده یافته است. به اعتقاد ما شیعیان، علت پایدار ماندن نظام اسلامی ایران نیز در ظاهر چیزی جز رابطه عمیق دینی میان مردم و رهبری امت نمی‌تواند باشد و در باطن عنایات خاصه پروردگار و رهبری مقتدرانه نظام توسط امام خامنه‌ای (مد ظلّه العالی) در زیر سایه امام مهدی (عج).

نظرات (۶)

تا ظلم هست مبارزه هست
و تا مبارزه هست ما هستیم
  • آلــــــو نــــــک . . .
  • جنگ نرم جنگ اراده هاست . . . 
     او از رازهایی نگفته پرده بر میدارد؛از اعدام و خودکشی فرماندهان عراقی به خاطر شکست در خرمشهر گرفته تا گریه صدام...

    ...
    توفان سرخ...

    http://baketab.blog.ir/post/9

    امام کاظم علیه السلام:

    «مَنْ کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ یوْمَ الْقِیمَةِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یوْمَ الْقِیمَةِ.»:

    هر که خود را از ریختن آبروی مردم نگه دارد، خدا در روز قیامت از لغزشش می گذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز دارد.
    سلام
    خداقوت
    لینک شدید
    خداوندا
    قلبی نیرومند عطا فرما که هیچ نوع فکر ناشایستی نتواند آنرا ناتوان سازد٬
    دلی شکست ناپذیر عطا کن که هیچ مصیبتی نتواند آنرا خسته نماید.
    باطنی پاک و راست ببخش که هیچ نوع خیال فاسد و ناشایستی نتواند آنرا از راه بدر برد.
    و نیز ای خداوند مرا فهم بده تا ترا بشناسم٬
    وقت عطا کن تا ترا جستجو کنم
    و
    حکمت تا ترا بیابم و وفاداری تا در نزد تو بمانم. 
                                                                       آمین
    پاسخ:
    آمی آمین یا رب العالمین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی